علیرضای مامانعلیرضای مامان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 18 روز سن داره
محمدرضای مامان محمدرضای مامان ، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 25 روز سن داره

منو جوجه هام

بدون عنوان

1394/1/18 1:8
نویسنده : مامانی
30 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام من اومدم

پسرم اگه بدونی چی شد

سرشب با خاله مهتاب و خاله اکرم و علیرضا رفتیم بیرون

خیلی وقت بود نرفته بودم کنار دریا

شبا دریا ترسناکه ولی من عاشق همین ترسناک بودنشم

عاشق اینکه پاچه ی شلوارتو بزنی بالا وبری تو آب و یخ بزنی

خیلی عالیه

وقتی کنار دریام میشم مثل بچه های 4 ساله همش دوس دارم بپر بپر کنم

من کلا عاشق آبم

امشب کلی هم خوراکی های خوشمزه خوردیم همشم روهم روهم شانس بیارم مریض نشم

بستنی خوردیم و گوجه سبز و چغاله بادوم و آلو جنگلی

بستنی میوه ای گندههههههههههههههههههههه

همشو خودم تنهایی خوردم

خیلی خوشمزه بود

بعدشم رفتیم شام خوردیمو اومدیم خونه

چغاله بادوم و گوجه سبز عالیه مامانی

میخواستم عکسشو بذارم برات ولی گفتم شاید کسی ببینه دلش بخواد  پشیمون شدم

میدونی پسرم یه چیزایی هست که متاسفانه شما نمیتونین بفهمین

یکیش همین ویاربراي  خوردن چیزای عجیبه

یعنی بدون اینکه قبلا بهش فکر کرده باشی یهو دلت میخواد یه چیزی بخوری و احساس میکنی اگه نخوریش میمیری

تو اون لحظه فکر میکنی همه ی دنیا جمع شده تو اون چیزی که هوس کردی بخوری و تا وقتی که نخوردیش یه چیزی تو بدنت وول میخوره همش

اصلا قابل توضیح دادن نیست

ولی الان من حالم خیلی خوبههههههههههههههههههههه

 

 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

mamani
18 فروردین 94 1:43
مامان زینب عزیز پسرک منم حدودا همسن پسرک شماست. از اینکه باهات آشنا شدم خوشحالم. حتما لینکت میکنم و تند تند بهت سر میزنم. دوست داشتی به وب پسرک منم سر بزن