علیرضای مامانعلیرضای مامان، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره
محمدرضای مامان محمدرضای مامان ، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

منو جوجه هام

بدون عنوان

سلام وروجک شیطون مامانی فکر میکنم خیلی به ورزش کردن علاقه داری همش بالا پایین میپری تو شکمم دکتر میگه جات تنگه ولی شما رسما داری ملق میزنی قربونش برم که انقدر بلاس بعد از ظهر یهو هوس کیک کردم تصمیم گرفتم خودم بپزم کلی زحمت کشیدم وسطشم 10 بار پشیمون شدم ولی خاله مهتاب نذاشت ولش کنم و بالاخره تموم شد ولی مامانی من نتونستم بخورم بخاطر دیابتم خوش به حال بقیه شد اینم عکسش (بهتر از این نتونستم تزیین کنم دیگه ببخشید) ...
10 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

سلام من اومدم از دست من دلخورین؟ حق دارین ولی همه چیز خیلی یهویی اتفاق افتاد نتونستم خبر بدم ولی میدونین  خداییش خیلی حس خوبی به آدم دست میده  وقتی میبینه هستن کسایی که نگرانش میشن و براشون مهمه وقتی وارد وبلاگ شدم و دیدم پیامهاتونو اولش ناراحت شدم که باعث نگرانیتون بودم ولی راستش بعدا خوشحال شدم از داشتن دوستای گلی مثل شما همه تونو دوست دارم ممنون از اینکه به فکرم بودین اما دلیل غیبتم: من چند روز بود همش درد داشتم ولی دوشنبه خیلی بیشتر شد و رفتیم بیمارستان تو این یک هفته که بستری بودم چند بار تا مرز زایمان رفتم ولی خدا بهم لطف کرد و این ...
8 ارديبهشت 1394

بدون عنوان

پسر کوچولوی شیطونم سلام میدونم میدونی چند روزه حال جفتمون خوب نیست عزیزدلم بخاطر خودم ناراحت نیستم چون عادت دارم فقط نگران شمام دوس ندارم اصلا اذیت بشی حتی اندازه سرسوزن دلم میخواد همیشه حالت خوب باشه و شیطونی کنی شما عادت داری همیشه صبحا بیشتر ورجه وورجه میکنی ولی دیروز هرچی منتظر شدم بیشتر برام ناز کردی و تکون نخوردی انقباضای رحمم هم بیشتر شده بود هرچی میگذشت حالم بدتر میشد ولی همش به خودم میگفتم الان خوب میشم تا اینکه بالاخره مجبور شدم برم بیمارستان اونجا ضربان قلبت و اینارو چک کردن گفتن خوبه اما گفتن خانم شما خطر زایمان زودرس داری از اول باردار...
29 فروردين 1394

بدون عنوان

یک هفته ی دیگه هم گذشت و شما هرروز داری بزرگتر و بزرگتر میشی عزیز دلم هرروز داری شیطون تر و خواستنی تر میشی میخوام بدونی الان تو چه وضعیتی هستی عسلم   نی نی بان: احتمالا دوباره هیجانات گذشته به سراغ شما آمده است حق دارید بیشتر از چند ماه تا بارداری شما باقی نمانده است. اما شما از همین حالا روز شمار را شروع کرده‌اید. بهتر است فقط روی هفته‌های باقی مانده تمرکز کنید و از شمردن روزها صرف نظر کنید، این روز شمار حوصله‌یتان را سر می برد. این روزها به فکر طوفان روحی باشید که ممکن است گریبان شما را بگیرد. وضعیت جنین او هر روز بیشتر از روز قبل یاد می‌گیرد که چگونه باید شیطنت کند و ...
26 فروردين 1394

بدون عنوان

باز من نصف شبی اومدم باز بیخوابی زده به سرم واقعا دیگه درد کمرم غیر قابل تحمل شده عجیب احساس خستگی و بیحالی میکنم این روزا خیلی زود از پا در میام اگه بدونی تو مغز و قلبم چه خبره کل 24 ساعتو فکر میکنم ولی بازم زمان کم میارم هرچی فکر میکنم به هیچ نتیجه ای نمیرسم الان فقط میخوام از این بلاتکلیفی در بیام چه جوری؟ خدا میدونه ...
26 فروردين 1394

بدون عنوان

سلام پسر مامان امروز صبح رفته بودم دکتر طبق معمول زد تو ذوقم حالمو گرفت بدجوری  میدونی مامانی من قبل از بارداری یه کوچولو کمبود وزن داشتم واسه همین باید بیشتر از مامانای دیگه وزن اضافه میکردم یعنی باید تقریبا 8 کیلو وزنم بیشتر میشد تا الان ولی فقط 3 کیلو وزن اضافه کردم فشارمم که گرفت بالا بود گفت اندازه شکمت هم کوچیکه نسبت به سن بارداری البته این مورد زیاد برام نگران کننده نیست چون من سر علیرضا هم همینجوری بودم وقتی میخواستم  برم برای زایمان کسی باور نمیکرد شکمم کوچولو بود کلا ولی علیرضا وزنش خوب بود بیشتر ...
23 فروردين 1394

بدون عنوان

سلام پروانه کوچولوی من نمیدونی چه بارون قشنگی داره میباره کلا شب خوشگلیه امروز خیلی شیطونی کردی عسلم با لگدات کلیه مو از کار انداختی درد میکنه راستی مامانی فردا قراره بریم پیش خانوم دکتر کاش بگه برم سونوگرافی دلم برات کلی تنگ شده میخوام ببینمت اصلا میدونی چیه کاش یه دستگاهی بسازن که مامانا تو خونه بتونن هرموقع که دلشون خواست نی نی هارو ببینن وای که چقدر عالی میشه ...
23 فروردين 1394