بدون عنوان
همه می پرسند: - چیست در زمزمه مبهم آب ؟ - چیست در همهمه دلکش بــرگ ؟ - چیست در بازی آن ابر سپید ¸ روی این آبی آرام بلند که تو را می برد این گونه به ژرفای خیال "چیست که در خلوت خاموش کبوتر ها ؟ چیست در کوشش بی حاصل موج ؟ چیست در خــنده جام ؟ که تو چندین ساعت مات ومبهوت به آن می نگری ؟ " نه به ابر نه به آب نه به برگ ٬ نه به این آبی آرام بلند ٬ نه به این خلوت خاموش کبوتر ها من به این جمله نمی اندیشم ! به تو می اندیشم ! ای سراپا همه خوبی تک وتنها به تو می اندیشم همه وقت همه جــا من به هر ح...